English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (9043 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
devaluate U تنزل قیمت دادن
devalue U تنزل قیمت دادن
devalued U تنزل قیمت دادن
devalues U تنزل قیمت دادن
devaluing U تنزل قیمت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
cut rate U تنزل قیمت
deflation U تنزل قیمت
mark down U تنزل قیمت
devaluation U تنزل قیمت پول
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
reducing U تنزل دادن
reduces U تنزل دادن
lowers U تنزل دادن
lower U تنزل دادن
degrades U تنزل دادن
reduce U تنزل دادن
lowered U تنزل دادن
lowering U تنزل دادن
degrade U تنزل دادن
demote U تنزل رتبه دادن
degrades U تنزل رتبه دادن
degrade U تنزل رتبه دادن
demoting U تنزل رتبه دادن
roll back U عمل تنزل دادن
demotes U تنزل رتبه دادن
demoted U تنزل رتبه دادن
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
quoted U قیمت دادن
quote U قیمت دادن
quotes U قیمت دادن
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
decadence U تنزل
reduction U تنزل
regress U تنزل
fall U تنزل
abating U تنزل
contractions U تنزل
abates U تنزل
decadency U تنزل
decreases U تنزل
set back U تنزل
decreased U تنزل
step backwards U تنزل
decrease U تنزل
regression U تنزل
degression U تنزل
reductions U تنزل
declined U تنزل
depreciation U تنزل
contraction U تنزل
declining U تنزل
abate U تنزل
abated U تنزل
declines U تنزل
degradation U تنزل
decline U تنزل
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
demotion U تنزل رتبه
graceful degradation U تنزل مطبوع
depressions U تنزل افسردگی
pejorative U تنزل دهنده
to go backward U تنزل کردن
to come down with a run U تنزل کردن
fall U تنزل کرد ن
fall U تنزل کردن
retrograde U تنزل کننده
degradation U تنزل رتبه
depression U تنزل افسردگی
depreciative U تنزل دهنده
depression U تنزل ناصافی
depressions U تنزل ناصافی
decay U خرابی تنزل
decaying U خرابی تنزل
magnetic declination U تنزل مغناطیسی
degrades U تنزل کردن
magnetic decay U تنزل مغناطیسی
devaluation U تنزل نرخ
degradation U تنزل درجه
active U تنزل بردار
depreciator U تنزل دهنده
decayed U خرابی تنزل
degrade U تنزل کردن
fall off <idiom> U تنزل کردن
forfeiture U تنزل ارزش
decays U خرابی تنزل
to sink in the scale U در مقام تنزل کردن
fluctuable U مستعد ترقی و تنزل
declining U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
comedown U تنزل رتبه ومقام
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
declines U تنزل کردن کاستن
demonetize U تنزل پیدا کردن
currency depreciation U تنزل ارزش پول
declined U تنزل کردن کاستن
declining industry U صنعت درحال تنزل
declining economy U اقتصاددر حال تنزل
decayed U فاسد شدن تنزل کردن
to be reduced to the ranks U بپایه سربازی تنزل یافتن
decays U فاسد شدن تنزل کردن
decay U فاسد شدن تنزل کردن
decaying U فاسد شدن تنزل کردن
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
undulation U صعودو نزول ترقی و تنزل
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
put in more U عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
equivalent U هم قیمت
worth U قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
values U قیمت
valuing U قیمت
equivalents U هم قیمت
price limit U حد قیمت
price line U خط قیمت
priceless U بی قیمت
quotations U قیمت
treasure U ذی قیمت
valueless U بی قیمت
wage price guideline U قیمت
wage price spiral U قیمت
above rubies U بی قیمت
nominal U کم قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
invalued U بی قیمت
all in price U قیمت کل
high priced U پر قیمت
cif U قیمت
quotation U قیمت
bourse U قیمت
cost U قیمت
price U قیمت
prices U قیمت
PR U قیمت
value U قیمت
At the price of. At the cost of . U به قیمت
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
at par U به قیمت اسمی
basic standard cost U قیمت پایه
appraisable U قیمت کردنی
at any cost U بهر قیمت
minimum price U کمترین قیمت
regular price U قیمت عادی
price U قیمت گذاشتن
just price U قیمت منصفانه
middle price U قیمت متوسط
considerations U جایزه قیمت
net cash U قیمت مقطوع
just price U قیمت عادلانه
reasonable price U قیمت معقول
net price U قیمت خالص
reasonable price U قیمت عادله
basis U قیمت واحد
consideration U جایزه قیمت
middle price U قیمت حد وسط
repurchase price U قیمت بازخرید
average price U قیمت متوسط
sale price U قیمت حراج
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
1preppy
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com